کم می آورمت این روزها
خودت که باشی لحظه به لحظه کنارم.
قدم هایت را که پا به پا برویم
تا ته خیابانهای باران زده پاییز.
دستهایت را که حلقه کنی در دستهایم.
شانه ات را که سنگینی سرم را بر آن تکیه دهم
و چشمهایت
چشمهایت را که نگران اشکهای
محو شده ام در باران باشد
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |